دانلود ترجمه مقاله محرک هایی برای پیاده سازی روش های مدیریت زیست محیطی

نتیجه گیری:
این تحقیق به صورت تجربی رابطه چندوجهی بین عوامل انگیزشی مختلف و مشخصات شرکت ها برای تعیین CEP اتخاذ شده برای صنایع مختلف در هند را بررسی می کند. هفت عامل انگیزشی مختلف و سه متغیر مشخصه ای برای صنایع هندسی بررسی شده اند. متغیرهای انگیزشی با استفاده از تحلیل عاملی ترکیب شدند تا دو ساختار از انگیزهه ای رابطه و انگیزشی را تشکیل دهند. نتایج تجربی نشان می دهند که شرکت ها انگیزه های رابطه ای را به عنوان محرک معنادار موثربر پاسخگری زیست محیطی در نظر می گیرند ، که بیانگر آنهستند که شرکت ها به احتمال بیشتر بخاطر اطاعت، پیشگیری از حوادث محیط زیست و ترسیم وجهه یک شرکت پاسخگو از نظر زیست محیطی، به احتمال بیشتر CEP ها را اتخاذ می کنند. همچنین شرکت ها انگیزه اتخاذ روالهای EMS را برای رقابتی ماندن در کسب وکار با دنبال کردن استانداردهای زیست محیطی یکسان مثل همتایان خود در بازار، دارند. تحلیل بیشتر بیان می کند که انگیزه های نوآورانه و عملکردی عوامل معناداری برای اتخاذ روالهای EMS نیستند. همچنین این تحلیل بیان تعیین می کند که مشخصات شرکت (اندازه، سن و بخش) توان توضیحی بیشتری برای تعیین CEP های شرکت ها فراهم می سازند. این آشکار می کند که شرکت های بزرگتر که منابع و قابلیت های بزرگتر دارند، روالهای EMS جامعتری نسبت به SMEها اتخاذ می کنند. همچنین یافته ها تایید می کند که بخش صنعت ذاتاً بر اتخاذ روالهای EMS تاثیر می گذارد، زیرا شرکت های بسیار آلاینده روالهای EMS جامع تری اتخاذ می کنند. این نتایج یافته های گسترده مطالعات قبلی را تایید می کنند؛ این همخوانی و هماهنگی مبنای مهمی برای تبدیل پژوهش دانشگاهی به سیاست های موثر فراهم می کند. همچنین این تحقیق محدودیت هایی دارد و بنابراین فرصت هایی برای تعمیم این پژوهش در آینده فراهم می سازد. در مورد مطالعات مقطعی، یافته های پژوهش تکرارها در دوره های زمانی و مناطق مختلف، با خود دارند.

Conclusion:
This study empirically explores the multifaceted relationship between different motivational factors and firms' characteristics to determine the CEP adopted across different industries in India. Seven different motivational factors and three characteristic variables have been investigated for Indian industries. The motivational variables are combined using factor analysis to form two constructs of relational and innovational motivations. The empirical results show that firms consider relational motivations as a significant driver influencing environmental responsiveness, indicating that firms are more likely to adopt CEPs, for better compliance, prevention of environmental incidents and to portray the image of an environmentally responsive firm. The firms are also motivated to adopt EMS practices to remain competitive in business by following the same environmental standards as their peers in the market. The analysis further suggests that innovational and operational motivations are not significant factors to adopt EMS practices. The analysis also determines that firm characteristics (size, age and sector) add more explanatory power to determine the CEPs of firms. This reveals that the larger firms having large resources and capabilities adopt more comprehensive EMS practices compared to SMEs. The findings also signify that industrial sector intrinsically influences the adoption of EMS practices as pollution intensive firms adopt more comprehensive EMS practices. These results support the broad findings of the previous studies; this consistency would provide an important foundation for transforming academic research into effective policies. This study has some limitations and therefore provides opportunities for future extensions of this research. In the case of cross sectional studies, the research findings bear replications in other time periods and regions.