دانلود ترجمه مقاله بازده شرکت های دارای مالکیت خانوادگی: بررسی نقش جنسیت مدیر

نتیجه گیری:
هدف این مطالعه، تحلیل تاثیر جنسیت، در سطح مدیریت بر عملکرد شرکت های خانوادگی با کنترل کردن اثرات اندازه شرکت، سن شرکت، منطقه و بخش فعالیت بود. یک نمونه از شرکت های خانوادگی غیرمالی متعلق به «انجمن شرکت های خانوادگی پرتغالی» در دوره 2006 تا 2014 و مدل های داده های تابلویی دینامیک، استفاده شدند. نتایج تجربی، اجازه می دهند این نتیجه گیری را داشته باشیم که جنسیت در سطح مدیریت، اندازه شرکت، سن شرکت ، منطقه شرکت و بخش تجاری شرکت، عوامل مهمی برای عملکرد شرکت خانوادگی هستند. بنابراین داشتن یک عنصر خانم در مدیریت شرکت خانوادگی، تاثیر مثبتی بر عملکرد، در مقایسه با شرکت هایی با تنها افراد مرد، دارد؛ هرچه اندازه شرکت خانوادگی بیشتر باشد، عملکرد آن بهتر است؛ هرچه شرکت قدیمی تر شود، عملکرد آن پایین تر می آید و منطقه و بخش فعالیت شرکت، عواملی هستند که بر عملکرد شرکت خانوادگی تاثیر می گذارند. این مطالعه، مشارکت هایی در چندین سطح ارائه می دهد: ادبیات، عملی و سیاست گذاری. در سطح ادبیات، می توان ذکر کرد که دلالت هایی در دو بعد وجود دارد: برای پژوهش شرکت خانوادگی و برای پژوهش حاکمیت شرکتی. این امر مشارکت هایی بر ادبیات مربوط به شرکت های خانوادگی، بخصوص در مورد اثر جنسیت بر عملکرد شرکت خانوادگی و در مورد اثرات اندازه ، سن ، موقعیت و بخش تجاری شرکت خانوادگی بر عملکرد آنها، دارد. نتایج باعث می شوند که نتیجه گیری کنیم وجود زنان در مدیریت، تاثیر مثبتی بر عملکرد شرکت های خانوادگی پرتغالی در مقایسه با فقط مردان داشته باشد. در حقیقت، مشخصات خاص کسب و کار خانوادگی، بخصوص، نگرانی برای حفظ شرکت تحت مالکیت خانواده، یک محیط مطلوب برای این فراهم می کند که زنان به سمت هایی در سطح مدیریت تجاری، فراهم می کند. همانگونه که مورنو-سردان و لوپز-نیکولاس (2017) ذکر کردند، حاکم شدن ارزش های خانوادگی، حفظ ثروت اجتماعی-هیجانی (عاطفی) و برنامه ریزی جایگزین پروری، برای زنان این امکان را فراهم می کند تا پست های مدیریتی خود را آزمایش کنند، بخصوص هنگامی که ودار می شوند برای مدتی بازنشسته شوند و بعداً بتوانند به سمت خود برگردند. با استفاده از سیستم GMM به عنوان مدل داده های تابلویی دینامیک، و با توجه به نتایج بدست آمده برای آزمون ها، می توانیم در مورد مناسب بودن بیشتر این نوع مدل برای مطالعه تاثیر جنسیت در سطح مدیریت بر عملکرد شرکت خانوادگی، نتیجه گیری کنیم. استفاده از این مدل ها، بررسی مناسب دو مسئله ذکر شده در ادبیات درباره این موضوع، یعنی، درونزادی و علیت معکوس در مطالعه تاثیر جنسیت بر عملکرد شرکت را اجازه می دهد. این مدل ها همچنین به ما اجازه می دهند تا اثرات وابستگی را در رابطه با ارزش های گذشته متغیر وابسته مطالعه شده- عملکرد- ، اینکه چگونه عملکرد تکامل یافته یک شرکت خانوادگی در گذشته، بر ارزش عملکرد آن در امروز تاثیر می گذارد، را استخراج کنیم.

Conclusions:
This study aimed to analyse the impact of gender (F/M), at the management level, on family companies’ performance controlling for the effects of company size, age, region and activity sector. A sample of non-financial family firms belonging to the Association of Portuguese Family Firms in the period 2006–2014 and dynamic panel data models were used. The empirical results allow the conclusion that gender at the management level, firm size, firm age, firm region and firm business sector are important factors for family firm performance. Therefore, having a female element in family firm management produces positive impacts on performance, compared to firms with only male elements; the greater the size of the family company, the better its performance; as the family firm gets older, its performance will be lower; and the firm’s region and sector of activity are factors which influence family firm performance. The study presents contributions at several levels: literature, practice and policy. At the level of literature, it can be mentioned that there are implications in two dimensions: for family firm research, and for corporate governance research. It makes contributions to the literature on family firms, especially on the effect of gender on family firm performance, and on the effects of family firm size, age, region and business sector on their performance. The results lead us to conclude that the presence of women in the administration has a positive impact on the performance of Portuguese family firms, compared to the single presence of men. In fact, the specific characteristics of family businesses, in particular, the concern to keep the company in the family's possession, provides a favourable environment for more women to reach positions at the level of business administration. As Meroño-Cerdán and López-Nicolás (2017) mentioned, the prevalence of family values, the preservation of socio-emotional wealth and the succession planning make it possible for women to exercise their managerial positions, especially when they are obliged to retire for a while and later they can return to their positions. By using the system GMM as the dynamic panel data model, and given the results obtained for the tests, we can conclude on the greater suitability of this type of model to study the impact of gender at management level on family firm performance. The use of these models allows the appropriate treatment of two of the problems mentioned in the literature on the subject, namely, endogeneity and reverse causality in studying the impact of gender on firm performance. These models also let us capture the effects of dependence in relation to past values of the dependent variable studied – performance – how a family firm’s performance evolved in the past will affect the value of its performance today.