دانلود ترجمه مقاله کاربرد فرآیند شبکه تحلیلی (ANP) در تصمیم گیری های راهبردی بازاریابی

تعیین معیارها و روابط بهم بسته:
کانون تئوری بازاریابی استراتژیکی عبارتند از: منابع، استراتژی و روابط بین کارایی. مطالعات قبلی همچون بارنی (1991) و کمبل- هانت (2000) وجود رویکردهای بیشینه سازی مزیت فوق با تمرکز روی منابع و قابلیت های مخصوص بازاریابی را مبنی بر ترکیبات منبع بازاریابی به عنوان محرک های مزیت مطرح می کنند. سرمایه گذاری های راندمان بالاتر به یک عنصر منحصراً بستگی ندارند. کارشناسان باید گروهی از منابع و قابلیت های بازاریابی را تخصیص دهند که به بهترین نحو با مطالبات منحصر بفرد واقع شده روی آنها از طریق استراتژی بازاریابی شان متناسب شوند. بنابراین صورت بندی موفق منابع و قابلیت های مخصوص بازاریابی از طریق استراتژی بازاریابی کمپلکسی را توسعه می دهد که پیروی از آن سخت است. و منابع و قابلیت های بازاریابی استراتژیک با تطابق نیازهای استراتژی بازاریابی تناسبی را با امکان راندمان برتر خلق می کنند. پروفایل های ایده آل قابلیت ها و منابع بازاریابی برای استراتژی های بازاریابی مفروض هستند و راندمان برتر برای سرمایه گذاری همیشه از قابلیت ها و منابع بازاریابی منتج می شوند که با استراتژی بازاریابی متناسب هستند. پورتر (198) برای جایگزین های استراتژی بازاریابی توپولوژی از 3 استراتژی کلی شامل مدیریت هزینه ی کل، تمایز و استراتژی های متمرکز برای خلق موقعیت پایا و کارایی بهتر رقبا را در یک صنعت مشخص معرفی کرد. اگر شرکت ها منابع لازم را فوراً پس از تصمیم گیری درمورد یک استراتژی کسب کنند و توسعه دهند می توانند در یک موقعیت عالی برای نیل به کاهش هزینه قرارگیرند. مبنی بر استراتژی تمایز نیازهای مشابه در منبع در میان شرکت های رقیب باعث افزایش رقابت می شود. بعلاوه بویت و هاروی (1997) اظهار داشتند که تعقیب تمایز از طریق عرضه ی خدمات برتر به مشتری مهم خواهد بود در حالیکه گرانت (1998) به کسب موفق تمایز سرویس/ محصول موفق از طریق نوآوری ها و اصلاحات میان بخش های مختلف زنجیره ی ارزشی اشاره داشت. پانائید (2004) بر مبنای استراتژی متمرکز پروتر تاثیر باورها را در مورد بازاریابی بررسی و مطرح کرد که تقسیم بازار پیشرو اصلی برای یک استراتژی متمرکز و لذا یک استراتژی بازار- محصول مهم است. طیف فواید تقسیم بازار از درک نیازهای مشتری و ارائه ی ارزش به مشتری برای کسب مزیت رقابتی و بهبود راندمان سازمانی است.

Determining the criteria and interdependence relationships:
Resources, strategy, and performance inter-relationships are central to strategic marketing theory (Hughes and Morgan, 2008). Based on marketing resource combinations as drivers of advantage, the previous studies as Barney (1991) and Campbell-Hunt, 2000 suggest there are approaches for maximizing advantage above a focus on specific marketing resources and capabilities. For superior performance, enterprises cannot depend upon one element merely. Rather, practitioners need to allocate bundles of marketing resource and capabilities that best fit the unique demands placed on them by their marketing strategy. Therefore, the successful conformation of specific marketing resources and capabilities through marketing strategy develops a complexity that is hard to imitate. And strategic marketing resources and capabilities matching the requirements of the marketing strategy create fit for enabling superior performance. The ideal profiles of marketing resources and capabilities for marketing strategies are posited and the superior performance for enterprises always results from marketing resources and capabilities that are in fit with the marketing strategy. For marketing strategy alternatives, Porter (1980) introduced a typology of three generic strategies—including overall cost leadership, differentiation, and focus strategies for creating a sustainable position and outperforming competitors in a given industry (Panayides, 2004). With regard to cost strategy, firms might be in a superior position to achieve cost decrement, if they acquire and develop the necessary resources immediately after deciding on a strategy. In the differentiation strategy, the resource-based theory of the firm suggests that similarities in resource requirements among rival companies may increase competition (Barney 1991). In addition, Boyt and Harvey (1997) stated that pursuing differentiation through offering superior customer service would be particularly important, while Grant (1998) pointed out that successful product/service differentiation could be achieved through innovations and improvements across different parts of the value chain. On the basis of Porters focus strategy, Panayides (2004) investigated the impact of the major beliefs about marketing and suggested that market segmentation is a fundamental precursor to a focused strategy and thus, an important product-market strategy. The benefits of market segmentation could be widespread, ranging from understanding customer needs and delivering customer value to achieving a competitive advantage and improving the organizational performance.