دانلود ترجمه مقاله نقش جهت گیری کارآفرینی در زمینه راهبردهای بازاریابی

نتیجه گیری ها، پیامدهای مدیریتی و محدودیت ها:
تحقیقات ما نشان می دهد که شرکت های با گرایش بالا و پایین کارآفرینانه همانطور که قبلا پیش بینی شده، برنامه ریزی، عملیات و عملکرد متفاوتی نسبت به همدیگر دارند. اول، فرضیه ما مبتنی بر این که سطوح گرایش کارآفرینی مرتبط با استراتژی های بازاریابی است، پذیرفته شد. یعنی این که، شرکت های با سطوح مختلف گرایش کارآفرینانه استراتژی های بازاریابی متفاوتی را به کار خواهند گرفت. به طور خاص، شرکت های با گرایش بالای کارآفرینانه، استراتژی های ایجاد تقاضای محلی و استراتژی های برند سازی را ترجیح می دهند، در حالی که شرکت های با گرایش پایین کارآفرینانه استراتژی های تحقق تقاضا و استراتژی های برندسازی جهانی (استاندارد) را ترجیح می دهند (H1b). همچنین، شرکت های با سطح بالای گرایش کارآفرینانه روش های تولید / فروش غیر سنتی را به کار می گیرند، در حالی که شرکت های با گرایش کارآفرینانه پایین متکی بر روش های سنتی برای عملیات های خود می باشند (H1c). بنابراین، شرکت های با گرایش بالاتری کارآفرینانه استراتژی های بازاریابی خود را به جای استانداردسازی برای سازگاری طراحی می کنند. این نتایج از یافته های پیشین با نشان دادن این مساله که بازاریابی و گرایش کارآفرینانه اصطلاحاتی به هم مرتبط هستند، پشتیبانی می کند، تا آنجا که بازاریابی مرتبط با تسهیل فرایندهای مبادله بین سازمان ها و محیط های جدید است. این مساله به دلیل ارزشی است که بازاریابی قادر به افزودن آن (موریس و پائول، 1987) از نظر جستجوی تقاضای جدید، ارائه برندهای جدید و راه اندازی روش های جدید تولید و فروش است (اسمارت و کونانت، 1994). دوم، ارتباط مهم و مثبت بین سطح گرایش کارآفرینانه و موفقیت شرکت به اثبات رسیده است. شرکت های با سطوح بالای گرایش کارآفرینانه، نتایج جهانی بهتری (در مقابل رقباء خود) در 12 مورد از 13 آیتم اندازه گیری تجربه کردند (H2). به طور خاص، شرکت ها اهمیت بسیار بیشتری به نتایج مالی (H2a)، عملکرد کیفیت (H2b) و توسعه خدمات / محصول جدید (H2c) می دهند. بنابراین، نتایج ما از نتیجه گیری های لونیال و کارتر (2015) پیروی می کند که پیشنهاد می دهد گرایش کارآفرینانه می تواند بر موفقیت شرکت از نظر نتایج مالی، عملکرد کیفیت و توسعه محصولات / خدمات جدید تاثیرگذار باشد. بنابراین، هر چقدر گرایش کارآفرینانه یک شرکت بالاتر باشد، موفقیت آن شرکت بیشتر خواهد بود. در مجموع، این نتایج گواه این مساله است که شرکت های آمریکایی باید گرایش کارآفرینانه خود را هنگام ورود به بازارهای تازه آزاد شده در نظر بگیرند. در راستای با مطالعات ماتسونو و همکاران (2002)، ثابت کردیم که تاثیر مثبت گرایش کارآفرینانه بر معیارهای عملکرد از طریق گرایش بازاریابی به دست می آید. بنابراین، از دیدگاه نظری، به دانشگاهیان توصیه می کنیم به مطالعه نظریه خلق ارزش از دیدگاه بازاریابی بپردازند. در این راستا، پورتر و هپلمان (2015) اخیرا اشاره کردند که شرکت ها در حال تعریف مجدد صنایع خود و تجدید نظر درباره تقریبا هر کاری که انجام می دهند، هستند. شرکت ها در حال تجدید نظر در زمینه استراتژی های خود مربوط به توسعه محصول، بازاریابی و فروش، تولید و خدمات پس از فروش هستند.

Conclusions, managerial implications, and limitations:
Our research has demonstrated that high and low entrepreneurial orientated firms plan, operate, and perform differently from one another, as previously predicted. First, our hypothesis that EO levels would correlate to marketing strategies was accepted. That is, firms with different EO levels will employ different marketing strategies. Specifically, firms with high EO do prefer localized demand generation strategies and (adapted) branding strategies, while firms with low EO prefer demand fulfillment strategies and global (standard) branding strategies (H1b). Also, firms with a high EO level will employ non-traditional production/selling methods, while firms with low EO will rely on traditional methods for their operations (H1c). Therefore, companies with a higher entrepreneurial orientation will design their marketing strategies to encompass adaptation instead of standardization. These results support previous findings by demonstrating that marketing and EO are related terms, as far as marketing is concerned with the facilitation of exchange processes between organizations and new environments. This is due to the value that marketing is able to add (Morris and Paul 1987a) in terms of searching for new demand, offering new brands, and launching new products & selling methods (Smart and Conant 1994). Second, a significant, and positive, correlation between EO level and firm success was proved. Firms with high EO levels experienced better global results (against their competitors) in 12 out of 13 items of measurement (H2). Specifically, firms place significantly more importance on financial results (H2a), quality performance (H2b), and new product/service development (H2c). So, our results follow the conclusions of Lonial and Carter (2015), suggesting that entrepreneurial orientation can affect a company’s success in terms of financial results, quality performance, and new product/services development. So, the higher a firm’s entrepreneurial orientation is, the more successful it will be. In sum, these results are proof that US companies must consider their own entrepreneurial orientation when entering newly liberalized markets. In line with Matsuno et al. (2002), we have proved that entrepreneurial proclivity’s positive effect on performance measures is achieved through a marketing orientation. Therefore, from a theoretical point of view, we would recommend academics to readdress the study of the Value Creation Theory from a marketing perspective. In this line, Porter, & Heppelmann (2015, p. 1) have recently remarked that Bcompanies are redefining their industries and rethinking nearly everything they do. Firms are reconsidering their strategies related to product development, marketing and sales, manufacturing, and after-sales service.”