دانلود ترجمه مقاله تاثیر توانایی بازاریابی، بودجه و موقعیت مکانی بر قابلیت انعطاف

مقدمه:
با ظهور تکنولوژی ها و پیشرفت های جهانی شدن، شرکت ها با محیط های پیچیده و رقابت شدید رو به رو شدند. با توجه به نوسانات تقاضای بازار و تغییر شرایط رقابتی در نقاط مختلف جهان، ادعا شده است که شرکت باید انعطاف پذیری را برای انطباق با این شرایط و استفاده مجدد از منابع جهت بهره وری از عملکرد در یک مکان مشخص (مالنایت، 1996) توسعه دهد. انعطاف پذیری در تخصیص منابع و توسعه مهارت ها در کنار تغییرات کالا / بازار، به عنوان یک قابلیت اساسی ضروری برای ایجاد موقعیت رقابتی جهانی (کریگ و داگلاس، 2000)، بهبود عملکرد شرکت (اوانس، 1991) و بیرون آمدن از بحران اقتصادی (گروال و تانسوهاج، 2001) مطرح شده است. به رغم تقاضای اصولی انعطاف پذیری، تحولات نظری مطالعات اخیر، با سه کاستی عمده متوقف یا کند شده است. اول، بررسی جامع در مورد مفهوم سازی انعطاف پذیری (جانسون و همکاران، 2003) پیشنهاد نموده است که پیشرفت راهکارها شامل دیدگاه های داخلی، عملیاتی یا تولیدی در مورد انعطاف پذیری بوده و این مفهوم به ندرت از دیدگاه بازاریابی استراتژیک مورد توجه قرار گرفته است. انعطاف پذیری بدون بازارمحور بودن، منجر به ایجاد مقادیر برتر و مزیت رقابتی پایدار نخواهد شد (جانسون و همکاران، 2003). در نتیجه، نقش انعطاف پذیری بازارمحور در جستجوی یک مزیت رقابتی جهانی و عملکرد برتر، دور از تصدیق نبود. دوم، سابقه انعطاف پذیری به ندرت مورد بررسی قرار گرفته است. اگر چه نظریه پردازان (کریگ و داگلاس، 2000) پیشنهاد می کنند که ایجاد ارتباطات میان سیستم های فعالیت در زمینه منابع چندگانه و تدارکات انعطاف پذیر، قابلیت سازگاری و قابلیت انتقال، و غیره، در ایجاد انعطاف پذیری بسیار مهم است اما در حال حاضر ارزیابی اینکه چگونه منابع، و تنظیمات سازمانی باعث افزایش انعطاف پذیری در بازار می شود بی ثمر بوده است. سوم، تأثیر انعطاف پذیری بازارمحور بر عملکرد و مزیت رقابتی شرکت در بازارهای خارج از کشور کمتر مورد بررسی قرار گرفته است (لی و اگونمکون، 2000). علاوه بر این، برخی از محققان یک دیدگاه محتمل را مطرح می کنند که در حالی که انعطاف پذیری عملکرد شرکت را در شرایط محیطی با رقابت شدید (گروال و تانسوهاج 2001) یا آشفتگی های زیاد (جانسون و همکاران، 2003) بهبود می بخشد اما در محیط های دیگر با رقابت یا آشفتگی کم، تاثیر عملکردی کمتری خواهد داشت. تأثیر همه جانبه انعطاف پذیری بازارمحور هرگز تصدیق نشده است.

Introduction:
As technology unfold and globalisation progresses, firms face increasingly complex environments and keen competition. Given that market demand fluctuates and competitive conditions change in different parts of the world, it has been asserted that the firm must develop flexibility to adapt to these conditions and re-deploy resources to take advantage of operating in a given location (Malnight, 1996). Flexibility in allocating resources and developing skills along product/market changes has been put forward as an essential firm capability for building up a global competitive position (Craig and Douglas, 2000), improving firm performance (Evans, 1991) and surviving out of economic crisis (Grewal and Tansuhaj, 2001). In spite of the normative appeal of flexibility, theoretical developments have been hampered by three major shortcomings in previous studies. First, an extensive review over the conceptualisations of flexibility (Johnson et al., 2003) suggested that a preponderance of treatments involve internal, operational or manufacturing perspectives on flexibility and the concept has rarely been considered from a strategic marketing perspective. Without being market focused, flexibility will not result in superior value creation and a sustainable competitive advantage (Johnson et al., 2003). As a result, the role of market-focused flexibility in search of a global competitive advantage and superior performance was far from ascertained. Second, the antecedent of flexibility was seldom explored. Although theorists (Craig and Douglas, 2000) proposed that establishment of linkages among activity systems in terms of multiple sourcing and flexible logistics, skill adaptability and transferability, etc., is crucial in generating flexibility, the current appreciation of how firm resources, capabilities, and organisational configurations foster market-focused flexibility is at a barren state. Third, effect of market-focused flexibility on a firm’s competitive advantage and performance in overseas markets is little examined (Li and Ogunmokun, 2000). Besides, some researchers put forward a contingent view that whereas flexibility improves the firm’s performance when it operates in an environment with intense competition (Grewal and Tansuhaj, 2001) or high turbulence (Johnson et al., 2003), it has little performance effect when operating in other environments with little competition or turbulence. The omnipresent influence of market-focused flexibility has never been testified.