دانلود ترجمه مقاله ارزیابی حسابداری زباله های مواد غذایی در زنجیره تأمین مواد غذایی

نتیجه گیری:
مطالعه حاضر نشان داد كه داده های موجود تصویری كلی را از تولید FW در مقیاسهای جهانی و اروپایی ارائه می دهند. اما برای پشتیبانی از تعریف مداخلات خاص مربوط به FW و نظارت بر پیشرفت آنها در طول زمان کافی نیست. در واقع ، علی رغم اینکه تمام مطالعات بر اساس اندازه گیری های غیرمستقیم است ، آنها با رویکردهای مختلف سنجش و منابع داده ایجاد شده اند و با عدم قطعیت مشخص می شوند. میانگین نتایج در بعضی موارد واگرا است. اختلاف بین نتایج همیشه کاملاً قابل تفسیر نیست. از این رو برآورد قوی از FW در سطح اروپا و جهانی در حال حاضر در دسترس نیست. علاوه بر این ، برآوردهای موجود تا حدودی فاقد اطلاعات مهم برای دستیابی به مداخلات و سیاستهای خاص FW هستند. تنها دو مورد از ده مطالعه مورد تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به جلوگیری از FW را ارائه داد اما تنها بر مرحله مصرف در اروپا متمرکز شده است. این نوع اطلاعات برای تعریف استراتژی ها جهت کاهش FW ، مطابق سلسله مراتب اروپایی برای پیشگیری و مدیریت پسماند که پیشگیری از ضایعات را به عنوان گزینه ارجح تعیین می کند حائز اهمیت است. در مورد FW ، پیشگیری را می توان برای بخش قابل اجتناب اعمال کرد ، در حالی که سایر الگوهای مدیریت برای موارد غیرقابل اجتناب باید دنبال شود. تجزیه زنجیره تأمین طی مراحل ، و مواد غذایی در محصولات یا گروههای کالایی بخشهای دیگری از اطلاعات هستند که تنها توسط برخی از مطالعات تحلیل شده ارائه می شوند و برای تعریف استراتژی های کاهش FW مهم هستند. در واقع ، از یک طرف ، آنها باعث می شوند تخمین های دقیق تری ارائه شوند ، و از سوی دیگر ، از شناسایی بهتر نقاط مهم ، اهداف بالقوه استراتژی های FW پشتیبانی می کنند. علاوه بر این ، افزایش در دسترس بودن اطلاعات کمی در مورد عدم اطمینان نتایج ، که فقط در دو مورد از ده مطالعه گزارش شده است ، برای استفاده آنها در فرآیندهای تصمیم گیری و همچنین اصلاح بیشتر برآوردها سودمند خواهد بود. مطالعات مبتنی بر اندازه گیری مستقیم ممکن است به تقویت برآورد FW در مقیاس وسیع کمک کند و همچنین اطلاعاتی دقیقی را ارائه می کندکه باید برای تعریف تصویر کلی ترکیب شوند. تنوع بالای نتایج و رویکردهای روش شناختی در این مطالعه ، نیاز به تلاشهای بیشتر و مشترک برای بهبود دسترس پذیری ، قابلیت اطمینان و سطح جزئیات در داده های مربوط به تولید FW را تاکید می کند. به ویژه ، تصمیم گیرندگان خصوصی و دولتی باید اهداف سیاست گذاری (به عنوان مثال پیشگیری ، ارزش گذاری ، مدیریت پسماند ، امنیت غذایی) را به روشنی تعریف کنند تا کارایی و اثر جمع آوری داده ها را بهینه کنند. برای طراحی یک چارچوب خاص برای جمع آوری داده ها و تفسیر آنها می توان از تخصص مؤسسات تحقیقاتی در مورد FW استفاده کرد. سرانجام ، فعالان زنجیره تأمین مواد غذایی ، به عنوان مثال كشاورزان ، صنايع و مصرف كنندگان از نقش اساسي در ارائه داده ها در مورد تولید FW برخوردار هستند.

Conclusions:
The present study highlighted that available data provide an overall picture on FW generation at global and European scales, but are not enough to support the definition of specific FW-related interventions and the monitoring of their progress over time. Indeed, despite being all the studies based on indirect measurements, they are built on different quantification approaches and data sources, and are characterised by uncertainties. All these elements made, in some cases, the average results diverging. Differences between the results are not always fully interpretable. Therefore, a robust estimate of FW at European and global level is currently not available. Moreover, existing estimations partly lack important information for the accomplishment of specific FW interventions and policies. Only two out of ten studies analysed provided information on the avoidability of FW but focused only on the consumption stage in Europe. This kind of information is important to define strategies for FW reduction, according to the European hierarchy for waste prevention and management, which sets waste prevention as preferable option. In case of FW, prevention can be applied to avoidable fractions, whereas other management patterns should be followed for the unavoidable ones. The breakdown of the supply chain in stages, and of food in products or commodity groups are additional pieces of information, provided only by some of the analysed studies, which are important for the definition of FW reduction strategies. Indeed, on the one hand, they allow making more precise estimations and, on the other, they support a better identification of hotspots, potential targets of FW strategies. Furthermore, increasing the availability of quantitative information on uncertainty of results, reported only in two out of the ten studies, would be beneficial for their use in decision-making processes and for further refinement of estimations. Studies based on direct measurements may contribute to strengthen FW estimations at broad scale, providing punctual pieces of information, which have to be combined to define the overall picture. The high variability in results and in methodological approaches detected in this study highlighted the need of additional and joint efforts to improve availability, reliability and level of detail in data on FW generation. Specifically, private and public decision makers should clearly define the policy objectives (e.g. prevention, valorisation, waste management, food security) to optimise efficiency and efficacy of data collection. The designing of a specific framework for data collection and their elaboration may benefit from the expertise on FW of research institutions. Finally, the actors of the food supply chain, e.g. farmers, industries and consumers, have a key role in providing data on FW generation.